first

امروز دوس داشتم خونه باشم و بیرون نرم اصلا

اما کاری پیش اومد و رفتم خونه ی مادرم

و چقدر به خودش سخت می‌گیره


کارگر تعمیراتی هم اهنگ خیلییی غمگین گذاشته بود موقع کارش،

برگشتم گفتم این اهنگ بدبختی کی گذاشته؟!

🤣🤣🤣

بعد فهمیدم دخترش یه پسر پولدار گرفته، حالا این مونده زیر بار کلی چک و قرض

که یه ذره نزدیک خانواده ی داماد بشه

با خودم می گم واقعا ارزش داره؟!

خودت انقد عذاب بدی؟!

نه اصلا


برم یکم فرانسه و شطرنج و موسیقی کار کنم

بعدش ادامه زندگی جذابم

شعور

واقعا گاهی وقتا عصبی می شم از بیشعوری بعضی راننده ها در سطح شهر

واقعا خیلی بیشعور ان

یه بار برای همیشه

خوب من تصمیم گرفتم به دامان این اموزش و پرورش مزخرف بازگردم خخخ

به خاطر خودم، نه به خاطر بچه ها 😅😅

راستش رو میگم، ترجیح میدم سی سال مفت خوری کنم تا اینکه خودم بکشم و کمتر حقوق داشته باشم

ببخشید به اموزگارا و دبیرهای رشته های درسی مهم توهین نشه

رشته ی من یعنی زبان، در مدارس رسما الکیه

هر سال کتاب کم حجم تر و محتوای احمقانه جای مطالب مفید رو میگیره

و هر سال ساعتش کم تر و کمتر میشه

خوب برای من که خوبه ..چون شخصیتی دارم که تدریس خصوصی بر نمیدارم چرا؟! چون نمی تونم در این اوضاع جامعه، از بچه ها پول بگیرم

خلاصه که سال دیگه در مدارس بسیار مهم این کشور تدریس می کنم:)

بچه ها هم فیض می برن از حضورم.


.

کلاسم به شنبه تغییر یافتن که بسیار خوشایند هست

فقط باید امتحان طرح کنم تا هفته ی اینده

و از فردا برای ازمون جذاب اموزش و پرورش بخونم

امروز شاید رفتم دلار بخرم :)))

صد تا این ماه

صد تا ماه بعد

تا سفر :)))))))))))

deserve

دارم به خودم میگم:

تو لایق دوست داشته شدن هستی

لایق هزینه کزدن براش هستی

لایق احترام

لایق لباس هایگرون و برند

لایق یه زندگی لوکس

لایق محبت

لایق محبت

پس نترس

خودت کوچیک نکن

پارتی

دیشب عروسی همکارم بود

رفتم

راستش نشد بریم وسط چون کلا غریبه بودن و بیش از حد شلوغ

یه تالار کوچیک و بی نظمی ژیاااد

ولی نشستیم با همکارا غیبت کردیم

رئیس اموزش پرورش این شهر هم از فامیلای عروس بود

حالا ایشون چطوری رئیس شد؟!

هیچی نماینده مجلس این استان میخواست همه رئسای اینجا اصلاح طلب باشن، سال اول نمایندگیش نتونست

چون رییس قبل اموزش پرورش بیش از حد ادم درستکاری بود

مثلا یه کار جالبی که کرد این بود: قبلا روز معلم، مثلا برای همه ی معلم ها جشن می گرفتن بعد شوهر یه معلم، یا زن یه معلم برای همسرش کادو می گرفت و ازش روی سن تقدیر می کردن🤣🤣🤣

یه کیک ابمیوه هم میدادن، تمام

کلی هم فیلم و عکس می گرفتن که ما فلان کردیم و بهمان( اصلا هم اشاره نمی کردن این کادوها کی داده)

ولی این رییس سابق اومد گفت مگه مسخره بازیه، چرا انقد توهین می کنید به معلم ها؟! جمع کنید این بساط رو

پس ایشون اومد فقط مدیر مدارس رو دعوت کرد و به مدیران برتر از طرف اموزش و پرورش یه هدیه کوچیک و یه پذیرایی خوبی داشت.

ولی امسال هر طور شده بود عوضش کردن

حالا یکی اوردن که هیچی بلد نیست، کلا به هیچیش نیست این وضعیت نابسامان

و کارمندای سابق اموزش و پرورش دارن مدیریت می کنن

اون فقط یه دکور هست برای اصلاح طلبا

یه حسی بهم میگه این مدیر خنگ قراره تاییدیه کارم رو امضا کنه🤣🤣🤣

طرفدار

به نظرم در نوجوانی اگه طرفدار یه شخصیت یا بازیگر و خواننده باشی ،اونم از نوع زیادش

یعنی یه نوجوان عادی هستی

خخخخ

همین BTS خوب چه اشکال داره!!!؟؟

یا در بچگی طرفدار شخصیت های کارتونی بودن

پسرک خیلی لبوبو دوس داره اما به خاطر همسر خودداری میکنه و میگه من متنفرم

امروز بهش گفتم اگه کسی دعوات نکنه، خوشحال میشی لبوبو داشته باشی ؟

یکم فکر کرد گفت اره

براش می خرم

😁😁😁

سیگار

پریشب که رسید خونه، دیدم یه بویی میده

ولی تشخیص ندادم

و مثبت اندیشیم به این نتیجه رسید که بوی ماشینش رو گرفته

خوایتم بهش بگم ولی گفتم شاید ناراحت شه که چرا انقد رو بو ها حساس هستی

خلاصه دیروز عصر موقع استراحت عصر برگشت بهم گفت من دیشب سیگار کشیدم

و واکنش اولم این بود: چراااا بدون من سیگار کشیدی؟! منم میخوااااام ..

اونم جلو دهنم گرفت گفت بچه ها نشنون، یه روز بدون بچه ها می کشیم باهم..گفتم پس بریم بام اینجا ، پارک بالا

خندید گفت باشههه

واکنش دومم این بود: خدایا من چرا انقد مثبت اندیشم !!

و بهش گفتم همینو

همسر هم گفت خوب تو تاحالا در معرض سیگارها نبودی، برای همین بو رو تشخیص ندادی

و گفتم من واقعا باید یکم حساسیت به خرج بدم، زیادی مثبت هستم

برگشت گفت فقط خودت اذیت میشی، به نظرم همین روند برو جلو ..اینطور ذهنت ارام تره

دیدم راست میگه،

گفتم حله ..مثبت اندیش می مانم .

پ.ن

ولی من خیلی تغییر کردم ..به این نتیجه رسیدم هر کسی دنیای خودش داره ..زن و شوهر برده ی هم نیستن که هر چی مرد خوشس بیاد زن انجام بده و برعکسش

برای همین دیگه مثل قبل حساسیتی روی کارهایی که با رفقاش انجام میده، ندارم

هدیه

با خودم میگم کاش همه مثل این همکارم فکر می کردم ،مرد و زن رو میگم

یه همکار اقا یه بار گفت: چرا نمیشه ادم های زیادی رو دوست داشت ؟!

من اون موقع گفتم چون من خودخواه هستم، دوست دارم همسرم فقط منو دوست داشته باشه

ولی حقیقتش بعد این حرفش رابطه ام با اون اقا مهربان تر شد..راحت تر..هنوز هم به فامیل صداشون می کنم و احترام زیادی قائل هستم ولی نوع سلام کردنم با ایشون گرم تر هست

خلاصه دیروز جایی دعوتشون کرده بودم که نمی تونستم برم و البته نمی دونستم که میاد یا نه

ولی هر طور شده بود رفتم و دیدم اومدن ..سلام و احوال پرسی ولی زود برگشتم

شب هم که چک کردم گوشیم دیدم با من تماس گرفته بودن

با اینکه گروه بهشون گفته بودن که نمی یام..احتمالا اگه نمی رفتم ، ناراحت می شدن

خلاصه اینکه نمی دونم چرا بعضی چیزا سخته و نمیشه فقط دوست بود !!!!؟؟؟

....

همسر دیروز بهم گفت یه هدیه گرفتم

فکر کردم برای من خریده

گفت نه هدیه گرفتم ، به من دادن

بهم نشون داد، یه دفترچه ی کوچیک با یه خودکار

یه هدیه ی قشنگ و کوچیک

من اصلا نپرسیدم کی بهت داده ..راستش برام مهم نبود و به نظرم این یه چیز شخصی هست..شاید راحت نباشه که بگه

داشت تعریف می کرد که این هفته سرکارش چطور گذشته

یه بار رفته چای ساز روشن کرده ولی برگشته سرکارش و همکارش( از صحبتش مشخص بود که یه خانم) رفته دم کرده و یه چایی براش اورده..همکار بغل دستیش حسودی کرده و گفته چرا برای من نیاوردی؟!

بعد چند دقیقه یه همکار خانم دیگه( من دیدم این خانم رو، یه خانم مهربون، با شخصیت بالا) این دفترچه رو براش میاره

اینجا بود که فهمیدم این هدیه، یه هدیه شخصی بدون مناسبت بوده

و این بار اون همکار بغل دستی چیزی نمیگه ..کمی شوخی می کنن

اخر روز همسر از بیرون میاد می بینه که یه بسته بهارنارنج رو میز کارش هست

همکارش میگه خانم فلانی( از مجموعه تیمش که اهل شبراز هست) براتون گذاشتن، شما نبودین)

و همکار بغل دستی میگه: واووو ببین اقای فلانی امروز محبت باران شدددد

خلاصه همسر بنده وسط کلی خانم یه هفته کار می کنه، منم نیستم🤣🤣🤣🤣🤣

و هر بار هم میره، می برمش بازار و لباس جدید می خریم که لباساش تکراری نباشه و این بار شده بود هلوووو از بس جذاب شده بود بیشعور🤣🤣🤣🤣🤣

خودش میگفت یکی از خانم هایی که قبلا تو تیمم بود ،دیدم

باهاش حرف زدم و وقتی بهش گفتم که من در رفت و امد هستم و یه هفته اینجام

برگشته با تعجب گفته؟! چراااا خانمت اجازه داده؟؟؟؟؟؟ من بودم عمرا اگه می ذاشتم

من خندیدم گفتم برای اینکه آقایون امتحان شون بدجور رد شدن، ببین چه کارا شماها کردین که اولین واکنش ادم ها در شنیدن رفت و امد یه اقا چیه؟!!

با اینکه خودش می دونه درست میگم، گفت نه شما خانم ها ،خودتون رو می شناسید🤣🤣🤣

من در گروه همسرم بودم ..دورهمی شون بودم

فقط یه اقا هست اونم متاهل ...بقیه خانم و البته مجرد

ولی رشته ی کاری همسرم طوری هست که همشون ادم های درست و حسابی هستن..ولی اون ادم هایی که رضته ی تخصیی کار نمی کنن، حسابی سر و گوششون می جنبه

اقایون هم که از یه ور هول..فرق نداره مدیر عامل باشه، یا یه برنامه نویس ساده

و سبک رفیق شدنشون شبیه دانشگاست..یعنی میگن اگه با خانمای گروه شون بریزن رو هم، زودی می فهمن پس میرن با گروه های دیگه رفیق میشن🤣🤣🤣🤣

...

زندگی با دوستی ها قشنگه

کاش ادم ها جنبه ی محبت داشتن

مامان بودن

مامان بودن برای من این بود که هر چی من و برادرم سختی کشیدیم، پسرام نباید بچشن

با تمام وجودم می فهمم شون

اینکه می گم با تمام وجود، واقعا دقیقا دریت می گم

حتی وقتی به پسر ۱۴ ساله ام ، با قاشق شربت سرماخوردگی رو بهش میدم که ته ریش در اورده و از من قد بلند تر ، می فهمم که نیاز داره الان برای من اون بچه ی سه ساله باشه نه یه پسر نوجوون که می تونه داروهاس خودش بخوره

مامان بودن برای من خیلی سخت بوده و هست

مادری با کلی تروما هستم

ولی پسر میگه تو با این جمله تعریف میشی: میشه روت حساب کرد»

شاید این تمام چیزی هست که میخوام برای ‌پسرام .


.

وقتی پسرک رو حامله بودم، اسم انتخاب کردم برای دخترکی که نداشتم

آوینا

ولی خدا یه پسرک خوش سر و زبون بهم هدیه داد ، یه پسرک که وقتی حرفی میشه طرف باباش رو میگیره

و من ذوق می کنم از این کاراش

اسم اوینا یه شخص دیگه برداشت ..اخه من بی نهایت این اسم رو می گفتم ..یادم نمیره وقتی که مشخص شد پسرک درونم هست، چقدر ناراحت شدم ولی هیچ وقت هیچی نگفتم

حالا چند وقت هست که دارم فکر می کنم اگه روزی روزی دنیا به سازم نواخت، دخترکی رو از خدا هدیه بگیرم به اسم « هانا»

پسرام لایق داشتن یه آبجی هستن..یه ابجی که حامی برادراش باشه

مثبت اندیش، انگیزه برادراش

لباس عروسی

به این نتیجه ی گران بها رسیدم که پولام جمع کنم

نه اینکه برم لباس بخرم

هییی دنیا