اینجا کسی فهمیده نمی شود
امروز یه ایمیشن دانلود کرده بودم که با پسرا ببینم
ناهار که گذاشتم اونم پخش کردم
ناهار تموم شد
من دراز کشیدم جلو تی وی
در حال تماشا
با پسرا
ولی بعد ده دقیقه خوابم برد
و ده دقیقه اخر بیدار شدم
وقتی همه ی مشکلات فیلم حل شده بود و همه با خوبی و خوشی داشتن زندگی جدید شون شروع می کردن
و من خندم گرفته بود
پسرررررر من ۳۲ سالمه، هنوز زوده جلو تلویزیون خوابم ببره
امروز به خواهری گفتم نمی دونم پوست کلفت شدم یا بی خیال
چون خیلی چیزا برام بی اهمیت شده
غصه ی مشکلات ادمارو نمی خورم دیگه
دیگه تمام شدم
.
امروز وقتی داشتم با همیر صحبت می کردم درباره ی اینده ی پسر
یه جا یه چیزی گفتم
و ایشون در جواب حرفم ، دهنش کج کرد و ادای منو دراورد
همون لحظه بغض کردم و پاشدم
همون لحظه عذرخواهی کرد
ولی من ناراحت شدم و گریه کردم
پسرا داشتن شوخی می کردن که مامان حالا قهر کرده ..پسرک اومد صورتم نگاه کرد تا ببینه گریه می کنم یا نه
ساکت بودم
همیر هر چی عذرخواهی می کرد جوابس نمی دادم
اخرش پاشد به پیرا گفت من برم مامان راضی کنم تا منو ببخشه
دیدم حوصله ندارم و عذرخواهیش قبول کردم و خندیدم
و سعی کردم بگذرم
از کی اخه توقع دارم؟؟؟!!!
ولش کن دختر
یه شاگردم چند وقته استوری غمگین میزاره
نمیتونم سکوت کنم
بلاخره امشب بهش پیام دادم
توروخدا با نوجوون هامون صحیت کنیم
همش پول نیست
همش کفش و لباس گرون قیمت نیست
توروخدا بشینید با بچه هاتون حرف بزنید
حرف بزنید
داد بزنید
دعوا کنید
ولی سکوت نکنید
نوجوون هاتون رو در یابید