شاید

کلی کار دارم که باید انجام بدم

باید پولام جمع کنم و به یه نتیجه ای برسم

امتحان

همیشه برای امتحانات طرح کردن، خودم عذاب میدادم

امروز مصادف شد با روز بدور از گوشی

کمترین میزان استفاده

پس با خیال راحت نوشتم سوالات اروم اروم طرح کردم

و فکر نمی کردم سریع همه چی جمع بشه

و شد

هیچی دیگه، دم خودم گرم

making money

گفته بودم پول در میارم

شد همون که میشد

یه ایده ی دیگه هم دارم

شنبه به مدیر میگم

آفرینش زندگی

همزمان که دارم در افسردگی دست و پا میزنم، دارم درباره to be on a flow state یاد می گیرم

در تضاد کامل هستم

ولی از اینکه در همه حالت فعال هستم خوشم میاد

سختی ها یه کاری کردن که من مقاوم شدم و در جریان

بگذریم

دیشب فیلم رو تموم کردم

..

حالم بهتره

چون پذیرفتم که من حق داشتم و ندیده گرفتم

مساله ی من بی وفایی همسر نیست

مساله ی من خودم بودم که در واکنش به نامردی اطرافیانم ،منفعلانه عمل می کردم

همین

پذیرش این خیلی برام سخته

برای همین نمی تونم بیام بیرون

نمی تونم خودم ببخشم

خودم رو ببخشم ، بقیه رو می بخشم

چون برام مهم نیستن بقیه

هیچ کدوم شون برام مهم نیستن

flow

امروز قراره درباره ی این صحبت کنیم

و منم امروز یکم یادداشت می کنم و سوال می نویسم تا بهتر باشه این جلسه


دیشب همسر طبق معمول جوگیر شده بود و قبل سرکار رفتنم گفت بیای میبرمت بیرون

و من هم می دونستم که فقط در حد حرفه

پس وقتی رسیدم خونه توقعی نداشتم و شام درست کردم.

پسرک گفت ولی قرار بود برین بیرون ..همسر گفت کنسل شد

قبلنا چقد ناراحت می شدم ..الان بی خیال شدم.


باید کتاب تراپیستم گفته بخونم ولی نمی خونم

بخون بخون

تا هفته ی بعد بری دوباره

بخووووون